پیوند عاشقانهپیوند عاشقانه، تا این لحظه: 16 سال و 9 ماه و 6 روز سن داره

چشم انتظار

بدون عنوان

شنبه صبح بيدار شدم و با مامانم رفتيم دكتر اول رفتيم جواب ازمايش رو گرفتيم و بعد هم رفتيم دكتر تا ساعت هفت شب نشستيم تو مطب تا نوبتمون بشه بيچاره مامانم كه روزه هم بود و داشت از حال ميرفت اما خلاصه خودم رفتم تو اخه اول منشي ميخواست جواب ازمايشام رو ببره نشون بده اما گفتم من خودم ميخوام برم تو  رفتم تو و دكتر ديد و گفت همه ازمايشات سالمه و هيچ مشكلي نداري عكس رنگي هم سالم بود و گفت از روز دوم پريود بيا تا سيكل درمان رو شروع كنم منم خوشحال اومدم از اينكه دارم درمان ميكنم خيلي خوشحالم از طرفي هم خوشحالم كه مشكل خاصي نداشتم و فقط همون تنبلي تخمدان بود  چند روز گذشت و يه روز ديدم مامانم تلفن زد كه داييش يه بچه برامون پيدا كرده كه...
22 تير 1394

بدون عنوان

سلام فرزند دلبندم این چندماهی که نبودم داستانم خیلی طولانی و غم انگیز و پر درد سر شد و حسابی سرم شلوغ بود بعد از روز شماری برای شورا با کلی گذروندن دوره های روانشناسی که بهزیستی برامون گذاشته بود و با کلی انرزی و ذوق روز شورا با بابا جونت سر جلسه حاضر شدیم بابات خیلی خونسرد بود من داشتم از دلشوره میمردم رفتیم تو و زن و شوهری که بعد از  ما قرار بود برن با پوششی نامناسب و فاقد اعتماد به نفس و با سن و سال هم سن مامان و بابای من تو نوبت بودن وقتی اونا رو دیدیم خیلی امید وار شدیم ورفتیم تو سوال پشت سوال من و همسری هم همه رو با اعتماد به نفس جواب میدادیم تا فی خالدون ما رو کشیدن بیرون و کلی سوالای مسخره ازموند پرسیدن اما از اونجایی که م...
3 تير 1394
1
niniweblog
تمامی حقوق این صفحه محفوظ و متعلق به چشم انتظار می باشد